جدول جو
جدول جو

معنی ابن الوقت - جستجوی لغت در جدول جو

ابن الوقت
کسی که به مقتضای وقت و زمان کار می کند و وقت را غنیمت می شمارد، فرصت طلب، در تصوف ویژگی صوفی ای که به زمان حال و گذشته توجه نمی کند و تنها به واردات غیبی توجه دارد و به ذکر حق می پردازد، برای مثال صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق / نیست فردا گفتن از شرط طریق (مولوی - ۴۰)
تصویری از ابن الوقت
تصویر ابن الوقت
فرهنگ فارسی عمید
ابن الوقت
(اِ نُلْ وَ)
ابن وقت. آنکه بمقتضای وقت کار کند و سابقه و لاحقه را اعتبار نکند. زمانه ساز.
لغت نامه دهخدا
ابن الوقت
اوام منش آنکه هردم برنگی درآید، دراصطلاح صوفیان زمان حال (میانه ماضی و مشتقبل) ونیز واردی است از خداوند که بسالک پیوندد و او را از گذشته و آینده غافل گرداند وصوفی ازین جهت ابن الوقت گویند که فرست را از دست نمیدهد و در حال حاضر وظایف قلبی خود را بانجام میرساند و پروای گذشته و آینده ندارد صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق، نیست فردا گفتن از شرط طریق
فرهنگ لغت هوشیار
ابن الوقت
((~. وَ))
فرصت طلب، آن کسی که هر لحظه رنگ عوض می کند، در اصطلاح صوفیان سالکی که فرصت را از دست ندهد و به انجام وظایف بپردازد و به گذشته و آینده توجهی نداشته باشد
تصویری از ابن الوقت
تصویر ابن الوقت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُلْ وَ)
صفت و حالت و چگونگی ابن الوقت. زمانه سازی.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
یکی از رؤسای متکلمین زندقه (مانویّه) که به اسلام تظاهر میکرده. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ وَ)
عبدالأوّل عیسی بن شعیب بن ابراهیم بن اسحاق سیستانی بن ابی عبدالله. محدثی عالی الاسناد و آخرین کس که از داودی روایت کرده است. پدر او از سیستان بهرات شد و ابوالوقت در ذی قعده سال 458 هجری قمری بهرات متولد گشت و به شب یکشنبۀ ششم ذی قعده سنۀ 553 به به بغداد برباط فیروز درگذشت و شیخ عبدالقادر گیلانی بر او نماز کرد و جسد وی بشونیزیه بمقبرۀ رویم زاهد بخاک سپردند
لغت نامه دهخدا